اما نوشتن داستان های بالای 18 سال هم از کارهای نوشتاری است که من انجام میدم و به طور کلی تمام رمان های من این مسائل را در خود دارد.زیرا مسائل بالای 18 سال هم جز لاینفک زندگی ما است.
اما بشنوید از داستان کشته شدن مرد سوم.
مرد اول از در وارد شد و فریاد زد و گفت : من همه شما را به نبرد میطلبم،کسی نیست بخواد با من دست به پنجه شه.
مرد دوم از در وارد شد و گفت : من به تمام شما تجاوز میکنم ،کسی نیست که بخواد جلوی من را بگیره.
مرد سوم تنها از در وارد شد و ساکت ایستاد . دخترکی دهاتی رگ گردنش را به سرعت با تیغی تیز زد و مرد را کشت.
دخترک در حالی که چاقو را با کنار لباسش پاک میکرد گفت : این همان مردی بود که عمل میکرد.
چیزی نگذشت که مرد سوم دوباره از در وارد شد ،فریاد زد و گفت : من رگ گردن همه شما را با تیغی خواهم برید،کسی نیست که بخواهد جلوی من را بگیرد.
مرد چهارم از در وارد شد .....